کمالالدین اسماعیل اصفهانی؛ شاعری شهید و مهجور
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۹۷۷۸۲
ایسنا/اصفهان مصحح دیوان کمالالدین اسماعیل گفت: مردم وقتی مقبره کمالالدین اسماعیل را اینگونه میبینند، تصور میکنند که شأن و ارزش او در همین حد است! مخاطب ناخودآگاه فکر میکند که اگر این شخص واقعاً مهم بود آرامگاهِ درخوری برایش ساخته میشد.
بیانصافی است که در کنار نام پر عظمت شیخاجل سعدی شیرازی، و لسانالغیب حضرت حافظ شیرازی، از شاعر شهید، کمالالدین اسماعیل اصفهانی، معروف به «خلاقالمعانی» نامی شنیده نشود، او که بنابر شواهد تاریخی، مردم پیش از حافظ به دیوانش تفأل میزدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مقبره متروک او در محله جویباره، خیابان کمال و منطقه ۳ شهرداری اصفهان واقع شده است. در پیش روی مقبره فضای سبزی است و در پشت آن کنیسهای به چشم میخورد. این چشمانداز، احساس نیاز به ساخت یک مرکز فرهنگی هنری با محوریت مقبره «شاعر شهید» را تشدید میکند.
اما راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار، روایتی را گفتهاند که در شماره ویژهنامهای از روزنامه اصفهان زیبا که برای بزرگداشت کمالالدین اسماعیل، که در دیماه ۱۳۹۹ این گونه منتشر شده است: «روایت میشود که کمال اسماعیل پس از حمله مغول به زاویه نشست و خرقه درویشان پوشید و از شهر دور شد و مردم هدایا به او میدادند تا بچه مغولی تیری افکند و به چاهی نشست و مغولان به هدایا و امانات رسیدند و او را کشتند.»
در ادامه چهارمین ویژهنامه «مشتاق» این روزنامه آمده بود که: «زمان حمله مغولان یکی از واکنشهای هنرمندان اهل قلم در برابر سفاکان اهل شمشیر، پناه بردن به زاویهنشینی بود. این رفتار نوعی واکنش منفی تلقی میشد تا بتوانند با این همهگیر مغولان تا زمان غازانخان و محمد اولجایتو، که طبع خشن و تهاجمیشان فروکش میکند، کنار بیایند. درحقیقت امانتدار فرهنگ ایران میشوند. آنها تنها از طریق روی آوردن به زاویه توانستند از این فرهنگ پاسداری کنند و تبدیل شوند به خازن گنج گهر. با این اوصاف به نظر نمیرسد که کمالالدین اسماعیل در حالی که زاویهنشینی و امانتداری فرهنگ را گزیده باشد به شمشیر مغول به قتل رسیده باشد. همانگونه که از فحوای کلامش برمیآید، کمالالدین اسماعیل منتقد بسیار جسور و شجاعی است. از جامعه خود و اهل شمشیری که مملکت اسلامی را عرصه تاراج و غارت خود کردند، به نظر میآید مغولان به همین دلیل و بهخصوص با اقبالی که مردم به او کرده بودند، قصد جان او کردند. او بدان پایه میرسد که شاعری ظریف و خالق چون حضرت حافظ میکوشد برای اثبات سخنش دلیل از کمال بیاورد.»
اما گزارش ایسنا که در ۲۷ دیماه ۱۳۹۸ منتشر شد نیز اشاره شده است: «تختههای رها شده، کیسههای گچ و سیمان و ابزار بنایی این روزها تنها مهمان این آرامگاه هستند و بر سنگ مزار این شاعر به جای فاتحه و گل، لباس، فلاسک و قند کارگرانی به جا مانده است که مشغول بهسازی این بنا بودهاند! قدمی سمت این سنگ مزار نمیآید.
در ادامه این گزارش آمده که: «بر اساس آنچه در روزنامه «اخگر» مورخ آبان ۱۳۰۹ نوشته شده، بنا بوده است که بین پل خواجو و سیوسه پل برای این شاعر آرامگاهی ساخته و گور او به آنجا منتقل شود که خیابان واقع در آن مسیر به همین سبب «کمال اسماعیل» نام گرفت، اما پس از گذشت سالها هنوز مزار او منتقل نشده است.»
همچنین در تاریخ ۹ دی ۱۳۹۹ فریده روشن، رئیس آن زمانِ کمیسیون فرهنگی ورزشی شورای اسلامی شهر اصفهان //////در گفتوگو با ایمنا تصریح کرده بود: //////ساماندهی و مرمت آرامگاه کمالالدین، نگینی بر انگشتر فیروزهای اصفهان خواهد بود. با توجه به اینکه مقبرهای برای این شاعر ساخته نشده، با تاکید شهردار اصفهان و پیگیری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان، ساخت مقبرهای در شأن این شاعر بزرگوار در دستور کار قرار گرفت و مقرر شده پارکی که این آرامگاه در آن قرارداد، به عنوان گذر فرهنگی و ادبی معرفی شود.
او در ادامه این مصاحبه گفته بود: در این راستا با همت مدیر منطقه سه شهرداری اصفهان، سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان و سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اقداماتی در دست است و از ردیف اعتباری سال گذشته ۱۵۰میلیون هزینه شده و قرار است مقبرهای در شان این شاعر بزرگ احداث شود.
غربت شاعر شهید، در موطن خود
دراینباره محمدرضا ضیاء، پژوهشگر ادبیات و مصحح دیوان کمالالدین اسماعیل در گفتوگو با ایسنا در پاسخ به اینکه: «برای مطرح شدن بیشتر این شاعر اصفهانی چه پیشنهادی دارید؟»، گفت: دهها ایده و پیشنهاد دربارهٔ گرامیداشت کمال وجود دارد و مطرح شده، اما وقتی کسی اعتنایی نمیکند، طرح دادن فایدهای ندارد. من بارها در تلویزیون، سخنرانیها و خود شهرداری (که باید در این کارها پیشتاز باشد) این پیشنهادها را گفتهام.
او افزود: مثلاً لازم است تندیسی با مختصاتی که تشریح کردهام، ساخته شود. تأکید من به مختصاتی که تشریح کردهام به این جهت است که همه فکر میکنند مردم قدیم همیشه با ریش و دستار و عبا ظاهر میشدهاند. من مختصات ظاهری کمال را از دل تاریخ خارج کردهام و محتوای حاضر و آمادهای جهت بهرهبرداری و ساخت مجسمه وجود دارد. در همین شهر چندین مجسمهساز حرفهای داریم.
این پژوهشگر ادبیات با بیان اینکه مطالبهٔ بعدی، آزادسازی حریم مقبرهٔ کمالالدین اسماعیل است، افزود: باید تکلیف کنیسهای که در جوار مقبره است و در زمان قاجار مسجد بوده مشخص شود.
ضیاء یکی از موانع توسعهٔ مقبرهٔ کمال اسماعیل را همجواری با این کنیسه دانست و اضافه کرد: درگذشته، به جهت نگرانی از آسیب رسیدن به آنجا از توسعهٔ مقبره صرفنظر شده است.
او با انتقاد از بدجا بودنِ مجسمهٔ این شاعر در خیابان کمال اسماعیل اصفهان، تصریح کرد: مسئولین میتوانند همین مجسمه را در ابتدای خیابان کمال اسماعیل و میدان انقلاب نصب کنند. مدام میشنویم که «چرا مردم کمال اسماعیل را نمیشناسند؟» پاسخ این است که شما باید او را معرفی کنید تا شناخته شود! یکی از ابزارهای معرفی او به مردم این است که در کنار این مجسمه یا تابلوی خیابان کمال اسماعیل او را معرفی کنند.
این مصحح و محقق دیوان کمال اسماعیل، درخصوص طرح جابهجایی مقبره که پیش از انقلاب مطرح شده بود، گفت: قرار بوده که مقبرهٔ کمالالدین اسماعیل را به نزدیکی سیوسهپل منتقل کنند و به همین دلیل آن خیابان را به نامش کردند. یادمانی هم برای او ساخته شد، اما به نظر کارشناسان، چنین جابهجایی نهتنها به لحاظ شرعی حرام است، بلکه از نظر تاریخی نیز درست نبود. قبر کمال قاعدتاً در محلهای است که در آن زندگی میکرده؛ محلههای دردشت و جوباره هنوز زندهاند و کمال در اشعارش به نام این محلهها اشاره کرده است.
ضیاء با طرح این سؤال که: «چرا درِ آرامگاهِ کمال اسماعیل به روی مردم بسته است؟» گفت: شما به این فکر کنید که اگر حافظیه و مقبره سعدی بسته باشند چه وضعیتی رخ میدهد. مقبرهٔ کمال هم کمتر از آرامگاه حافظ و سعدی نیست.
او ادامه داد: وقتی ما این سؤال را مطرح میکنیم، پاسخ میدهند که «اگر درِ مقبره باز باشد، محل امنی برای معتادان خواهد شد.» این مقبره باید رونق پیدا کند و پاتوق بشود. وقتی این اتفاق بیفتد، چطور ممکن است که معتادان آنجا را تسخیر کنند؟ معتادان در خیابانها هم هستند. آیا منطقی است این مسئله منجر به بستن خیابانها شود؟!
این حافظپژوه با بیان اینکه حتی باباطاهر که شخصیتی مجهول در تاریخ است و انتصاب این اشعار به او مورد تردید قرار گرفته، مقبره و آرامگاه ارزندهای دارد. خب مردم وقتی مقبره کمالالدین اسماعیل را اینگونه میبینند، تصور میکنند که شأن و ارزش او در همین حد است! مخاطب ناخودآگاه فکر میکند که اگر این شخص واقعاً مهم بود، آرامگاهِ درخوری برایش ساخته میشد.
ضیاء درخصوص «شهید» خواندن کمال اسماعیل گفت: درباره قتل کمالالدین اسماعیل روایتهای متعددی هست. در مقدمهٔ دیوان کمالالدین اسماعیل نیز ماجرای قتل او را مفصل توضیح دادهام. با تعریفی که از شهادت هست، کمال اسماعیل شهید شمرده میشود. او را دشمنان بیگانه در حالی که در برابر آنان نوعی مقاومت از خود نشان داده است، کشتهاند. پیش از این نیز از عنوان «شهید» برایش استفاده شده است.
او که معتقد است برای اولینبار از دل شواهد تاریخی متوجه شده که مردم پیش از حافظ به دیوان کمال اسماعیل تفأل میزدند، تصریح کرد: شاهعباس که والی هرات بوده، با این نیت که آیا به مقام پادشاهی خواهد رسید یا خیر، به دیوان کمال تفأل میزند. آن فال هم به او میگوید که به نتیجه خواهد رسید و همین طور هم شد.
این پژوهشگر ادبیات در پایان خاطرنشان کرد: من پیشنهاد میکنم که شما چالشی برگزار کنید؛ با اعضای شورای شهر که نمایندههای همین مردم هستند تماس بگیرید و از آنها بخواهید که تنها یک بیت از کمال (شاعر همشهری خودشان)، از حفظ بخوانند. آن وقت متوجه غربت این شاعر در شهر خودش خواهید شد.
آمادهسازی طرح اولیه ساماندهی مقبره کمال اسماعیل
اما مهدی موسوی موحد، معاون میراث فرهنگی استان اصفهان گفت: ادارهکل میراث فرهنگی گردشگری و صنایعدستی و وزارتخانۀ مرتبطِ آن بر حفظ ابنیه تاریخی و بافت پیرامونی آنها تأکید دارد. هرگونه دخل و تصرف باید به صورت حداقلی و با تأکید بر بهسازی به جای نوسازی باشد.
او ادامه داد: مقبره کمال اسماعیل در بافت تاریخی مسجد جامع اصفهان و خیابان کمال واقع شده که دارای کنیسههای و بافت تاریخی با ارزشی است. این مقبره هم از این قضیه مستثنی نیست و هرگونه دخل و تصرف لازم است که به صورت حداقلی و با تأکید بر بهسازی و مرمت وضعیت کنونی باشد.
معاون میراث فرهنگی استان اصفهان با اشاره به اینکه در راستای ساماندهی مقبره کمال اسماعیل، سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان برنامهریزیهایی داشته است، افزود: برای بحث ساماندهی پارک کمال و مقبره کمال در مجاورت کنیسههای تاریخی، مطالعاتی انجام شده و طرح اولیهای تنظیم و ارائه شده است.
موسوی موحد افزود: سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان در این راستا بودجهای تخصیص داده و در تعامل با میراث فرهنگی برای ساماندهی آن گذر تاریخی و آن محدوده هست.
او در پایان با اشاره به لزوم حفظ کنیسههای تاریخی در کنار مقبره کمال اسماعیل بیان کرد: محله جویباره، محل زندگی کلیمیان اصفهان بوده است و کنیسههای تاریخی متعددی در این منطقه وجود دارد. تعداد قابل توجهی از این کنیسهها در فهرست آثار ملی ثبت شدهاند و ضوابط و مقررات حفاظتی و حریم منظری کنیسهها در هرگونه دخل و تصرف در این منطقه باید رعایت شود.
همچنین محمدباقر کلاهدوزان، مدیر منطقه سه شهرداری اصفهان که مقبره کمال اسماعیل در محدوده آن واقع شده است، به ایسنا گفت: ساماندهی مقبره کمال اسماعیل در مرحله تهیه طرح و برآورد بوده و در این راستا پیشبینی بودجه برای سال آتی توسط منطقه سه شهرداری انجام گرفته است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: کمال الدین اسماعیل اصفهانی استانی فرهنگی و هنری استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی سیاسی کمال الدین اسماعیل شهرداری اصفهان میراث فرهنگی خیابان کمال دیوان کمال کنیسه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۹۷۷۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمالالدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّقالمعانی» و «ملکالفُضَلا» نیز خوانده میشده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.
دوران کودکی و جوانی
او فرزند خانوادهای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیجفارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشههای بسیار از دانش بود.
سالهای سفر و گشت و بازگشت
خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاثالدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو بهدست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بیسلطان را لایق اقامت ندید:
از آن خواجو ازین منزل سفر کرد
که سلطانیه بیسلطان نخواهد
سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علیالخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.
حافظ و خواجوی کرمانی
حافظ مشهورترین همعصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و بههمین دلیل در دیوان حافظ بیتهای زیادی به تقلید یا به استقبال از غزلهای خواجو میبینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراعهای زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:
استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
شیوه سخن سرایی
مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بیاعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزلسرایی میکرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.
در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها میپردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):
وجه برات شام بر اختر نوشته اند
و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند
مستوفیان خسرو کشور گشای هند
بر باختر مواجب لشکر نوشته اند
در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است
بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند
دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب
واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند
کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام
والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند
دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان
برطرف هفت پایهی منبر نوشته اند؟
یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست
کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند
در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی
پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند
منظومهی محبت زهرا و آل او
بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس
نام بتول، بر سر معجر نوشته اند
انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن
برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند
بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست
آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند
رمزی که در مطاوی طومار کبریاست
بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند
از دست و پنجه اسدالله کنایتیست
حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند
نامش نگر که قلعه نشینان موسوی
مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند
نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی
بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند
القاب عالیش ز پی اکتساب قدر
بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند
ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست
اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند
لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش
بر کوهه های زین تکاور نوشته اند
صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار
بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند
ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی
شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند
در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند
بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند
اشعار من که مادح اولاد حیدرم
هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند
شادم بدین که بر صفحات عقیدتم
شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند
خواجو کمال نامهی مستان حیدری
بر جان عارفان قلندر نوشته اند...
در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:
سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس
چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن
انوری خاوری، از سر صدق و صفا
ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن
قاضی دین رسول، خازن گنج بتول
قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن
خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین
دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن
چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال
چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من
تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا
از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن
شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی
حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن
ناصب رایات علم، شارح آیات حق
واسطهی کاف و نون، کاشف سرّ و علن
شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه
کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان
مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر
تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن
ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم
روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن
مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل
فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن
گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی
خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن
نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین
خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن
سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف
قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن
دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال
فتنه مشو جز بر او، تا برهی از فتن
جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش
باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن
در ره مهرش فلک، مشوره با من کند
زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن
چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول
روز جزا در برم، سوخته بینی کفن
ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:
به نوک خامهی صورت گشای کن فیکون
که بست در شکن کاف تاب طره نون
حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف
سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون
چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او
هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون
به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر
دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون
بنات غیب ز بهر نظارهی صنعش
سر از دریچهی ابداع میکنند برون
فلک به چرخ درآید چو نام او شنود
ملک سجود کند چون کلام او شنود
به ماه روی شب افروز الذی اَسری
که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها
گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت
فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی
کشیده رختِ لعُمرک به خیمهی لَولاک
چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی
به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب
به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا
نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف
ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا
ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم
ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم
بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او
نمونه ایست مه نو ز نعل استر او
ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت
که بود مملکت لَو کشف مسخّر او
به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی
نبی مدینهی علم آمد و علی در او
هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین
شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او
چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز
کنند خلق جهان سجده در برابر او
گدای درگه او شو که شاه مردان اوست
پلنگ بیشهی اسلام و شیر یزدان اوست
در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن میپردازد:
به مقدم خلف منتظر امام همام
مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام
شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم
عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام
خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت
ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام
شه ممالک صاحب الزمان که زمان
به دست رایض طوعش سپرده است زمام
به انتظار وصول طلیعتش خورشید
زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام
نه در ولایت او در خورست رایت ریب
نه با امامت او لایق ست آیت عیب
که شمع جان من از نور حق منور باد
دماغ من ز نسیم خرد معطر باد
مرا که مالک ملک ملوک معرفتم
جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد
دلم که مهر زند آل زر بر احکامش
فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد
ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است
چراغ خلوتیان رواق شش درباد
روان او که شد از آب زندگی سیراب
رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد
در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز
مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز
در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره میکند:
آن شاه که شهر علم را آمد در
پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر
شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول
داماد رسول و شیر یزدان، حیدر
دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمالنامه و گوهرنامه؛ رسالهی البادیه؛ رسالهی سبع المثانی؛ رسالهی مناظره شمس و سحاب.
آرمیده در تنگه الله اکبر
سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ اللهاکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.
کد خبر 6091788 طاهره تهرانی